(ا) الا يا ايها الساقی تو را من دوست مى دارم

(ب) به غير از نامت اى مولا ز دنيا جمله بيزارم

(پ) پريشانم در اين عالم به دل دارم بسى ماتم

(ت) تو را زائر نگشتم من بيا بنگر به رخسارم

(ث) ثناخوانت شدم آقا تو ما را با صفا کردى

(ج) جهان کى دل برد از ما ولايت را خريدارم

(چ) چرا دل خوش کنم آقا به دستى غير دستانت

(ح) حسن جان پور عين الله مدد فرما گرفتارم

(خ) خودت را هديه کن بر من که خود بهتر ز بارانى

(د) دلم را پاک کن جانا که من عبدى گنهکارم

(ذ)ذلیلان را ز در آقا مرانی جانِ جانانم

(ر) رهايم کن تو از ماتم الا مولاى غمخوارم

(ز) زبان را نيست قادر بر سرودن از لبت مولا

(ژ) ژيان شيرى تو در ميدان من آن مشتاق ديدارم

(س) سرودم گر کنون شعرى بود از خوانتان مولا

(ش) شما چون گل ولى آقا کنارت من چونان خارم

(ص) صدايت مى زنند هر دم گدايان روز و شب آقا

(ض) ضعيفان را گره واکن الا فرزانه سالارم

(ط) طوافت ميکنم با دل ز پايت بوسه ميگيرم

(ظ) ظفر يابم در اين دنيا کنارت عبد دادارم

(ع) عوالم را تو مولايى تو عالى در دو دنيايى

(غ) غمم را برده اى مولا بدين مهرت بدهکارم

(ف) فدايت مى کنم جان را نه تنها جان که جانان را

(ق) قبولم کن قبولم کن که عشقت کرده تبدارم

(ک) کسى اين را نمى فهمد به جز ياران آل الله

(گ) گر آقا جان زمن خواهى ز جانم دست بردارم

(ل) لقايت آرزو باشد ولايت آبرو باشد

(م) من هر کس دوستت دارد همان را دوست ميدارم

(ن) نمى دانم چرا ساقى مرا ديوانه تر کردى

(و) ولى شادم که بر برلب شد مدد يامجتبى کارم

(ه) همين باشد (بداغى) را خدايا از جنان بهتر

(ی) يکى خوانى مرا نوکر يکى ديگر هوادارم

شاعر : سیروس بداغی